بین سگدو زدنای روز مره یهو به خودم میام
-آهای چته تو، چرا مثه اسب سرتو انداختی پایینو فقط یورتمه میری ؟
-ببین رفیقمی ، که نیستی . اصن نمیدونم هر خری که هستی ، اول بگو ببینم رو چه حسابی این حرفو میزنی اصن به چه جرئتی میگی ؟
-ببین ، یه اتاق پس کلت درست کردی چندروز یبار یسری فکر حل نشده و کارو برنامه میریزی توش
چند سال یبارم میتکونیش و بازم همون اولیارو پاک میکنی میازی تو طاقچه و بقیه را هم باز میریزی کف
اول باید کفو مرتب کنی ، بعدم طاقچها را زکف بریزی بیرون .اونچکه ده ساله رو اولویته و هیچوقت بکار نیومده دیگه هم بکار نمیاد
-اره وامیستم میتکونم سامون میدم بعد باز مثه اسب راه میوفتم
-تو کلا روش احشامو دوست داری ، ادم باش ادم
ببین ، فکر کن ، تحلیل کن بعد انجام بده
-تو الکی سختش میکنی
-تو هم زیادی راحتش میکنی
فقط عقب تر نیوفت. باشه؟
بیخوابیات....برچسب : نویسنده : mp007 بازدید : 113